باتمام آشفتگی اش تقدیم به "تو"

که عاشقانت همه شاعر بودند...

...

 

من وصله ی ناجور

تو پیرهن حور

 

من نار تر از نار

تو نور تر از نور

 

چون من به خود من

نزدیک ولی دور

 

انگار به قتلم

چشمت شده مامور

 

چشمی که ندارد

شوق تو، شود کور!

 

چشم تو چه زیباست!

چشم بد از آن دور...*

 

 

*متاسفانه ،چشم هایت نگذاشت تمامش کنم!